امروز ... فردا ... شنبه اي که توي هياهوي پوچ زندگي گمش کرده ايم !
روزي هم نوبت ما خواهد شد ! کي اش را نمي دانم اما آن وقت ...
صفحه صفحه ي بي قراري هايمان ...
سطر سطر دل تنگي هايمان ...
حرف حرف اشتياق مان ...
حتي تصوير پرسه زدن هايمان در پيچ و خم هاي ياس و اميد ...
همه را نشانش خواهيم داد تا بداند از همان روزگار تسويف، قلبمان برايش مي تپيده است !
....