سلام ماه خدا!
چه زود دلتنگت شدیم...هنوز باور نداریم رفتنت را!
الآن سحر است...به گوش نمی رسد نغمه ی دعای سحرت!!
جوشنت...ابوحمزه ات...قرآن بر سرت!
کاش لااقل همین سحر برایمان به یادگار می ماند!
دلمان مدام بهانه ات را می گیرد...
بخدا وقت سحر از غصه نجات یافته بودیم!
ای دوست...ای عزیز... ای مهربان...
دلتنگت شده ایم!
زود برگرد...
-----------
ما هنوز تشنگان رحمتیم
پر نمی کشیم
از حریم تو!
می رسد نسیم تو
دم به دم
چون شراره های آفتاب!
می زند به جان ما
آتشی،
نیمه شب
شعله های ماهتاب!
که ای مسافران خسته از سفر،
دربدر!
از خدای خویش
بی خبر!
لحظه های رفتن است...
سوی آسمان
بلکه نه! فرصت گذشتن از
قله ی بلند کهکشان!
وقت رفتن و رسیدن است. . .
فصل چیدن است!!
(سحر دوم شوال 1433)
[نویسنده: احسان] [شنبه 92 مرداد 19]